سد دومي كه مهمتر از اين سد است
و مخصوصاً در زمان فعلي عبور از آن مشكل است چيزي است كه داماد به خانه عروس ميبرد.
اول يك قرآن بوده كم كم يك آئينه و شمعدان هم به آن اضافه شده و به آنجا رسيده است
كه همه ميدانيد كه چه خبر است. يعني اول زنجيري كه به گردن اين پسر ميآيد به
گونهاي است كه اگر هستياش را هم بفروشدنميتواند آن طلائي را كه بايد ببرد،
بخرد. اصلاً ميگويد ما هيچ وقت زن نميخواهيم. اگر اين دخترخانم آئينه و شمعدان
نداشته باشد چه كسي را بايد ديد؟ چه ميشود اگر يك آئينه معمولي با يك قرآن ببرد؟
چه كمبودي پيدا ميشود؟ اگر طلا نبرد چه ميشود؟ چه مانعي دارد داماد يك انگشتر
معمولي دست عروس كند و عروس هم يك انگشتر عقيق دست داماد كند به جاي اينكه يك حلقه
طلا در دست داماد كند و او را به بدبختي بيندازد. زيرا اول بدبختي اين است كه با
اين طلا كه نماز ميخواند نمازش باطل است. اول بدبختي اين كه اين حلقه طلا را سر
عقد كه به دست او بكندلحظه به لحظه گناه در نامهي عملش ديده ميشود. زيرا مرد حق
ندارد خود را متزين به طلا كند. انگشتر طلا، ساعت طلا، دگمهي طلا، عينك طلا و
هرچه كه موجب زينت مرد باشد حرام است. چه مانعي دارد كه اصلاً انگشتر نباشد يا يك
انگشتر عقيق باشد؟ و از آن طرف يك حلقهي معمولي باشد؟ به خدا قسم به قول مردم نه
اسمان به زمين ميآيد و نه زمين به آسمان ميرود. اما با اين كارهاي زشت ما، هم
آسمان خراب ميشود و هم زمين نابود ميشود.
چه كسي است كه بتواند از اين سد
دوم عبور كند؟ بياييد اين سد دوم را بشكنيد. نميگويم دو يا سه نفره. نميگويم يك
دسته از مردم. چون به اين صورت نميشود. بايد بگوئيم اين قم امتيازهاي فراواني
داردالان اين قم تصميم بگيرد كه اين سد دوم، اين خاكريز دو را بگيرد. يعني شمعدان
موقوف! آئينه گران قيمت موقوف! طلا بردن و آوردن موقوف! پشت پا، روسر و امثال
اينها موقوف! چه مانعي دارد از قم به جاهاي ديگر سرايت كند و بالأخره جامعه اسلامي
به آنجا برسد كه بگوئيد ما آنيم كه انقلاب كرديم و خاكريز دوم ازدواج را شكستيم.
شخصي خدمت امام باقر(عليهالسلام)
رسيد فرمود: زن داري؟ گفت نه فرمودند اگر تمام دنيا و آنچه در ان است را به من
بدهند و بگويند يك شب بيزن باش حاضر نيستم. سپس فرمود: دو ركعت نماز دختري كه
شوهر دارد يك پسري كه زن دارد بهتر از عبادت از شب تا به صبح و روزهي يك عزب است.
(مرادم اين جاست) امام باقر(عليهالسلام) هفت دينار به او دادند و فرمودند: برو زن
بگير.[1]
هفت دينار هفت مثقال طلاست آن هم
نه هر مثقالي كه بيست و چهار نخود باشد، مثقال شرعي كه هفده نخود است و تقريباً
پنج مثقال است. اين ازدواج با هفت دينار الآن با هفتاد دينار است بازهم بيشتر و ميرسد
به آنجا كه خانهاش را اول بايد بفروشد تا بتواند مجلس عقدي برپا كند. خدا نميپسندد.
پيغمبر(صلياللهعليهوآله) با
اصحابش نشسته بودند يك خانم آمد پشت پرده و گفت يا رسولالله من شوهر ميخواهم مرا
شوهر بده. پيغمبر اكرم(صلياللهعليهوآله) به اصحاب رو كردند و گفتند: چه كسي زن
ميخواهد؟ يك كسي بلند شد و گفت من. پيغمبر(صلياللهعليهوآله) فرمودند: براي
مهريه چه داري؟ گفت: هيچ. غير از اين پيراهن كه پوشيدم هيچ ندارم. حضرت فرمودند
قرآن ياد داري گفت: بله يك سورهي قرآن بلدم سورهي واقعه را بلدم. به خانم گفتند
حاضري با اين مهريه ازدواج كني؟ گفت: بله و عقد جاري شد.
آنچه پيغمبر(صلياللهعليهوآله)
ميخواست اين است. نميگويم چنين اما ميگويم چرا اسير اين بندها؟ چرا همهمان
گرفتاريم؟ روحاني، بازاري، زارع، دهاتي، شهري، مقدس، غير مقدس همه گرفتارند. بهانهگيرها
و مقدسها بيشتر گرفتارند؛ مخصوصاً با استخارههايي كه ميكنند و بالأخره اين
بهانهها، برد و آوردها سد است زنجير است. آن وقتي كه داماد سر عقد نشسته است به
فكر اين است كه قرض اين طلاها را چه وقت ادا كند؟ چگونه ادا كند؟ ميشود يا نه؟
چرا اين سد باشد؟ بدون طلا چه اشكالي دارد؟ يقين داشته باشيد بعد خدا عنايت ميكند.
معني ندارد كسي براي خدا كار كند اما خدا پاداش او را ندهد. شما براي افراد معمولي
كار ميكنيد هروقت به شما برسند تشكر ميكنند. حال براي خدا كار كنيد خدا براي شما
عنايت نكند!
خانم! طلا بعد هم پيدا ميشود.
دنبال اين باش كه يك دامادي پيدا كني كه دخترت را دوست داشته باشد. به قول امام
صادق(عليهالسلام) اگر هم دوستش نداشته باشد دينش نگذارد غصه بخورد. وقتي ميبيند
طلا ندارد و ميتواند طلا بگيرد ميگيرد و به قول معروف اگر بتواند سرا پايش را
طلا ميكند. نميخواهد سد درست كني. نميخواهد قبل از عقد ضربه به احساسات و محبت
او بزني.
يك جملهاي ميخواهم بگويم و ان
اين است كه آنچه هست بگذار باشد ديگر بيشترش نكن. يك وقتي رسم غلط پشت پايي انجام
ميگرفتيعني يك مقدار ميوه و يك كت و شلوار براي داماد ميفرستادند. بعد زيادتر شد
گفتند شيريني هم بايد باشد و الا تلخ است. شيزيني هم اضافه شد حالا ميگويند نميشود
براي داماد بدهيم اما براي مادر شوهر ندهيم بايد براي او هم يك چيزي بدهيم. خوب،
آنهايي كه دارند ميگذارند اما آن كسي كه ندارد و بايد قرض كند، آن بيچارهاي كه
به نان شب محتاج است، آن بيچارهاي كه با وضع فعلي يك كيلو خيار براي زن و بچهاش
نميتواند بخرد، يك كيلو كاهو براي افطار زن و بچهاش نميتواند بخرد، حالا بخواهد
براي مادر شوهر هم يك چيزي بگذارد تا او هم از او خوشحال شود. نه، مادر شوهر اگر
بد باشد هيچ وقت خوشحال نخواهد شد. اگر هم خوب باشد هميشه خوشحال است. به اين
چيزها نميشود محبت آورد ما اشتباه ميكنيم، خيال ميكنيم، ما سوراخ دعا را گم
كردهيم.
مثنوي ميگويد يك كسي به مستراح
رفته بود در آنجا دعائي را ميخواند كه وقت وضوگرفتن و آب در دهان گرداندن ميخوانند
و وقتي وضو ميگرفتآن دعائي را ميخواند كه در مستراح ميخوانند. گفت جانا ورد
خوبي بهدست آوردي لكن سوراخ دعا را گم كردي.
ما خيال ميكنيم كه محبت به اين
است كه طلاي زياد براي عروس ببريم. ما خيال ميكنيم كه محبت به اين است كه عروس را
پر از طلا كنيم. ولي نه. اينها به غير از گرفتاري چيزي ندارد محبت را خدا بايد
بدهد و قرآن ميگويد محبت را به اينها ميدهيم:
«ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم
الرحمن ودا»[2]
ميفرمايد اگر ميخواهي محبت
دخترت در دل داماد ريخته شود و اگر تو اي داماد ميخواهي محبتت در دل عروس قرار
گيرد بايد رابطهي با خدايت محكم باشد بايد ببيني خدا چه ميخواهد. شما را به خدا
قسم يكي از شما ميتواند با جرأت بگويد با اين ازدواجهاي ما خدا و امام زمان راضي
است! ميتوان گفت با اين ازدواجهاي ما، با اين سدهاي ما، با اين موانع ما اسلام
راضي نيست؛ پيغمبر(صلياللهعليهوآله)راضي نيست؛ حضرت ولي عصر(عليهالسلام) راضي
نيست؛ حضرت زهرا(سلاماللهعليها) راضي نيست. بيائيد اين سد دوم را بشكنيم.
پي نوشت ها:
[1]. وسائل الشيعه جلد 14 صفحه
7.
[2]. سوره مريم آيه 96 ترجمه:
همانا آنان كه به خدا ايمان اوردند و نيكوكار شدند خداي مهربان آنها را (در نظر
ديگران) محبوب گرداند.